تو روستا بودیم دیدیم یه کشاورز مشغول پاشیدن بذر بوددوستش بهش گفت :بکار؛ بکار که هر چه بکاری ما میخوریم!کشاورز نگاهش کرد و گفت :دارم یونجه میکارم!هیچی دیگه داس و یونجه ها داشتن دسته ی بیل رو گاز میزدن!